عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



سلام ..ممنونم از نگاهتون..خوش اومدید... اگه دوست دارید مطالب مختلفی درباره ی طبیعت گردی، ساخت انواع کاردستی و کلی چیزای باحال دیگه اطلاعات کسب کنید خوشحال میشم به اینستاگرام ما سری بزنید قدمتونو روی چشم ما بذارید. @mahsano1372

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان تا خدا (نردبانی برای نزدیکی به خالق بی همتا) و آدرس takhoda.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.







نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

آمار مطالب

:: کل مطالب : 538
:: کل نظرات : 393

آمار کاربران

:: افراد آنلاین : 1
:: تعداد اعضا : 2

کاربران آنلاین


آمار بازدید

:: بازدید امروز : 190
:: باردید دیروز : 157
:: بازدید هفته : 190
:: بازدید ماه : 11160
:: بازدید سال : 35330
:: بازدید کلی : 263921

RSS

Powered By
loxblog.Com

بدون شرح...
پنج شنبه 16 فروردين 1392 ساعت 22:0 | بازدید : 4234 | نوشته ‌شده به دست مهسا | ( نظرات )

 

https://instagram.com/mahsano1372?igshid=v2zkmvj5v04

:: موضوعات مرتبط: عکس , ,
:: برچسب‌ها: عکس , عکس زیبا ,
|
امتیاز مطلب : 3
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
خدایا...
پنج شنبه 15 فروردين 1392 ساعت 12:0 | بازدید : 1104 | نوشته ‌شده به دست مهسا | ( نظرات )

 خدایا آنقدر خرابم که هیچ مرهمی آرامم نمیکند.

 

 

مرا در آغوش خود بگیر،

 


 

دلم آرامشی خدایی میخواهد... 

 

https://instagram.com/mahsano1372?igshid=v2zkmvj5v04

:: موضوعات مرتبط: سخنان کوتاه , ,
:: برچسب‌ها: متن , متن زیبا , متن زیبا درمورد خدا , متن در مورد خدا , متن به همراه عکس , متن کوتاه , متن کوتاه ادبی , متن بسیار زیبا , متن بسیار زیبا درباره ی خدا , متن زیبا درباره ی آرامش ,
|
امتیاز مطلب : 12
|
تعداد امتیازدهندگان : 4
|
مجموع امتیاز : 4
خدایا...
چهار شنبه 14 فروردين 1392 ساعت 11:3 | بازدید : 1129 | نوشته ‌شده به دست مهسا | ( نظرات )

 خدایـــا !

 

اینکه میگــی از رگـــِ گـــردن نزدیکتــری و ایــن حرفـــا ...


در سطـــــحِ شعـــور و درکــــ ِ من نیــست بقـــرآن ...


یه دیـــقه بــیــا پائــیــن ...


بـــغــــلــــــم کـــــــــــن ...

 

https://instagram.com/mahsano1372?igshid=v2zkmvj5v04

:: برچسب‌ها: خدا , خدایا , متن زیبا درمورد خدا , متن کوتاه , متن کوتاه در مورد خدا , متن زیبا ,
|
امتیاز مطلب : 9
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3
داستانک...
دو شنبه 12 فروردين 1392 ساعت 1:17 | بازدید : 1055 | نوشته ‌شده به دست مهسا | ( نظرات )

 

فرعون پادشاه مصر ادعای خدایی میکرد.


روزی مردی نزد او آمد و در حضور همه خوشه انگوری به او داد

و گفت: اگر تو خدا هستی پس این خوشه را تبدیل به طلا کن.


فرعون یک روز از او فرصت گرفت.

شب هنگام در این اندیشه بود که چه چاره ای بیندیشد

و همچنان عاجز مانده بود

که ناگهان کسی درب خوابگاهش را به صدا در آورد.


فرعون پرسید کیستی؟ ناگهان دید که شیطان وارد شد.


شیطان گفت: خاک بر سر خدایی که نمیداند پشت در کیست.

سپس وردی بر خوشه انگور خواند و خوشه انگور طلا شد!


بعد خطاب به فرعون گفت:

من با این همه توانایی لیاقت بندگی خدا را نداشتم

آنوقت تو با این همه حقارت ادعای خدایی می کنی؟

پس شیطان عازم رفتن شد که فرعون گفت:

چرا انسان را سجده نکردی تا از درگاه خدا رانده شدی؟


شیطان پاسخ داد: زیرا میدانستم که از نسل او همانند تو به وجود می آید.

https://instagram.com/mahsano1372?igshid=v2zkmvj5v04

:: موضوعات مرتبط: داستانک , ,
:: برچسب‌ها: داستان , داستانک , داستان کوتاه , داستان زیبا , داستانی درمورد زندگی , داستانی در مورد شیظان , داستانی درباره ی فرعون , ادعای خدایی فرعون , داستانی درباره ی ادعای خدایی فرعون , داستانی بسیار زیبا درباره ی شیطان , داستانی زیبا درباره ی شیطان , داستانی زیبا درباره ی علت سجده نکردن شیطان در برابر انسان , انسان جاهل , داستانی درباره ی انسان نادان ,
|
امتیاز مطلب : 3
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
خدایا...
یک شنبه 11 فروردين 1392 ساعت 1:54 | بازدید : 1164 | نوشته ‌شده به دست مهسا | ( نظرات )

 

 ‎"خــــــ ــــــدایـــ ـــــــــا "

 

همه از تو می خواهند " بدهی "


اما, من از تو می خواهم " بگیری "


خستگی,دلتنگی و غصه ها را,


از لحظه لحظه روزگار همه آنهایی که دوستشان دارم.


.
الهــــ ـــــــــی آمـــ ـــــــین.

 

 

https://instagram.com/mahsano1372?igshid=v2zkmvj5v04

:: موضوعات مرتبط: ادبی , متن زیبا , سخنان کوتاه , ,
:: برچسب‌ها: متن , متن زیبا , متن کوتاه , متن زیبای کوتاه , متن کوتاه زیبا , عکس , عکس طبیعت , عکس منظره , متن زیبا درباره ی خدا , خدا , خدایا , متن ادبی درباره ی خدا , دعا , راز و نیاز , مناجات , متن بسیار زیبا برای خدا , ,
|
امتیاز مطلب : 9
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
داستان واقعی “انسانیت”
یک شنبه 11 فروردين 1392 ساعت 1:25 | بازدید : 1136 | نوشته ‌شده به دست مهسا | ( نظرات )

 

وسیله ای خریدم دوتا کارگر گرفتم برای حملش

 

گفتن ۴۰ تومان من هم چونه زدم کردمش ۳۰ تومان


رفتیم ساختمان و توی هوای گرم خرداد ماه وسیله ها رو بردیم بالا ،

 

امدیم پایین و دست کردم جیبم سه تا ده تومانی دادم بهشون


یکی از کارگر ده تومان خودش برداشت بیست تومان داد به اون یکی


صداش کردم گفتم مگر شریک نیستید


گفت چرا ولی اون عیالواره احتیاجش بیشتر از منه


من هم برای این طبع بلندش دوباره ده تومان بهش دادم


تشکر کرد دست کرد جیبش و دوباره پنج هزار تومان داد به اون یکی و رفتن


داشتم فکر میکردم هیچ وقت نتونستم اینقدر بزرگوار و بخشنده باشم


نه من و نه خیلی های دیگه که خیلی ادعای تحصیلات و با کلاسیمون میشه ؟؟

 

https://instagram.com/mahsano1372?igshid=v2zkmvj5v04

:: موضوعات مرتبط: داستانک , ,
:: برچسب‌ها: داستان , داستانک , داستان کوتاه , داستان زیبا , داستانی درمورد زندگی , داستانی در مورد ارزش زندگی , داستان آموزنده , داستان های آموزنده , داستانی درباره ی در کارگر , داستانی زیبا درباره ی بلند طبعی , داستانی زیبا درباره ی بلند نظری ,
|
امتیاز مطلب : 23
|
تعداد امتیازدهندگان : 7
|
مجموع امتیاز : 7
خدایاا....
شنبه 10 فروردين 1392 ساعت 13:21 | بازدید : 1337 | نوشته ‌شده به دست مهسا | ( نظرات )

 

پس از اَفرینش اَدم خدا گفت به او: نازنینم اَدم....
 
 
با تو رازی دارم !..
 

اندکی پیشتر اَی ..
 

اَدم اَرام و نجیب ، اَمد پیش !!.
 

... زیر چشمی به خدا می نگریست !..
 

محو لبخند غم آلود خدا ! .. دلش انگار گریست .
 

نازنینم اَدم!!. ( قطره ای اشک ز چشمان خداوند چکید ) !!!..
 

یاد من باش ... که بس تنهایم !!.
 

بغض آدم ترکید ، .. گونه هایش لرزید !!
 

به خدا گفت :
 

من به اندازه ی ....
 

من به اندازه ی گلهای بهشت .....نه ...
 

به اندازه عرش ..نه ....نه
 

من به اندازه ی تنهاییت ، ای هستی من ، .. دوستدارت هستم !!
 

اَدم ،.. کوله اش را بر داشت
 

خسته و سخت قدم بر می داشت !...
 

راهی ظلمت پر شور زمین ..
 

زیر لبهای خدا باز شنید ،...
 

نازنینم اَدم !... نه به اندازه ی تنهایی من ...
 

نه به اندازه ی عرش... نه به اندازه ی گلهای بهشت !...
 

که به اندازه یک دانه گندم ، تو فقط یادم باش !!!!
 

 

https://instagram.com/mahsano1372?igshid=v2zkmvj5v04

:: موضوعات مرتبط: ادبی , ,
:: برچسب‌ها: متن , متن زیبا , متن زیبا درمورد خدا , متن در مورد خدا , متن به همراه عکس , متن کوتاه , متن کوتاه ادبی , متن بسیار زیبا , متن بسیار زیبا درباره ی خدا , متن زیبا درباره ی آفرینش آدم , متن بسیار زیبا درباره ی آدم , ,
|
امتیاز مطلب : 23
|
تعداد امتیازدهندگان : 6
|
مجموع امتیاز : 6
اصالت بهتر است یا تربیت خانوادگی؟
جمعه 9 فروردين 1392 ساعت 10:31 | بازدید : 1256 | نوشته ‌شده به دست مهسا | ( نظرات )


روزی شاه عباس در اصفهان به خدمت عالم زمانه "شیخ بهائی" رسید

پس از سلام و احوالپرسی از شیخ پرسید:

در برخورد با افراد اجتماع " اصالت ذاتیِ آنها بهتر است

یا تربیت خانوادگی شان؟


شیخ گفت : هر چه نظر حضرت اشرف باشد همان است

ولی به نظر من "اصالت" ارجح است. و شاه بر خلاف او گفت : ...

 

https://instagram.com/mahsano1372?igshid=v2zkmvj5v04

:: موضوعات مرتبط: داستانک , ,
:: برچسب‌ها: داستان , داستان آموزنده , داستان کوتاه , داستانی درباره ی زندگی , داستانی درباره ی تربیت , داستانی درباره ی اصالت , داستان های زیبا , داستانی آموزنده درباره ی تربیت , داستانی آموزنده درباره ی اصالت , داستان کوتاه , داستانک ,
|
امتیاز مطلب : 23
|
تعداد امتیازدهندگان : 7
|
مجموع امتیاز : 7
:: ادامه مطلب ...
یکی از بستگان خدا...
چهار شنبه 7 فروردين 1392 ساعت 17:32 | بازدید : 1026 | نوشته ‌شده به دست مهسا | ( نظرات )


شب کریسمس بود و هوا، سرد و برفی.


پسرک، در حالی‌که پاهای برهنه‌اش را روی برف جابه‌جا می‌کرد

تا شاید سرمای برف‌های کف پیاده‌رو کم‌تر آزارش بدهد،

صورتش را چسبانده بود به شیشه سرد فروشگاه و به داخل نگاه می‌کرد.


در نگاهش چیزی موج می‌زد، انگاری که با نگاهش ،

نداشته‌هاش رو از خدا طلب می‌کرد، انگاری با چشم‌هاش آرزو می‌کرد.

خانمی که قصد ورود به فروشگاه را داشت،

کمی مکث کرد و نگاهی به پسرک که محو تماشا بود انداخت

و بعد رفت داخل فروشگاه. چند دقیقه بعد،

در حالی‌که یک جفت کفش در دستانش بود بیرون آمد.


- آهای، آقا پسر!


پسرک برگشت و به سمت خانم رفت.

چشمانش برق می‌زد وقتی آن خانم، کفش‌ها را به ‌او داد.

پسرک با چشم‌های خوشحالش و با صدای لرزان پرسید:


- شما خدا هستید؟


- نه پسرم، من تنها یکی از بندگان خدا هستم!


- آها، می‌دانستم که با خدا نسبتی دارید!

 

https://instagram.com/mahsano1372?igshid=v2zkmvj5v04

:: موضوعات مرتبط: داستانک , ,
:: برچسب‌ها: داستان , داستان آموزنده , داستان زیبا , داستان کوتاه , داستان کوتاه در مورد خدا , داستان زیبا درمورد خدا , داستانی در مورد خدا , در مورد حکمت خدا , داستانی درباره ی کمک , داستانی درباره ی بندگان خدا , داستان ها ی زیبا درباره ی خدا , داستانی زیبا درباره ی کمک و دستگیری , داستانی درباره ی کمک به مستمندان , داستان بسیار زیبا , عکس ,
|
امتیاز مطلب : 27
|
تعداد امتیازدهندگان : 9
|
مجموع امتیاز : 9
زندگی را زندگی کن...
دو شنبه 5 فروردين 1392 ساعت 23:20 | بازدید : 1254 | نوشته ‌شده به دست مهسا | ( نظرات )

زندگی را به تمامی زندگی کن


در دنیازندگی کن بی آنکه جزیی از آن باشی


همچون نیلوفری باش در آب

 


‏...زندگی در آب بدون تماس با آب...


زندگی به موسیقی نزدیکتر است تاریاضیات


ریاضیات وابسته به ذهن اند و زندگی در ضربان قلب ابراز

وجود میکند زندگی سخت ساده است


خطرکن...وارد بازی شو... چه چیزی ازدست میدهی؟


بادستان تهی آمده ایم وبا دستان تهی بازمیگردیدم..


فرصتی کوتاه بما داده اند تاسرزنده باشیم تا ترانه ای بخوانیم

وفرصت به پایان خواهد رسید... "اشو"

https://instagram.com/mahsano1372?igshid=v2zkmvj5v04

:: موضوعات مرتبط: متن زیبا , سخنی از زبان بزرگان , ,
:: برچسب‌ها: متن کوتاه , متن زیبا , متن کوتاه زیبا , متن ادبی , خدا , خدایا , متن زیبا درباره ی خدا , متن کوتاه ادبی درباره ی خدا , متن کوتاه درباره ی زندگی , ریاضیات , ریاضی , نیلوفر آبی , موسیقی , زندگی ,
|
امتیاز مطلب : 22
|
تعداد امتیازدهندگان : 7
|
مجموع امتیاز : 7
خدایا...
دو شنبه 28 اسفند 1391 ساعت 17:27 | بازدید : 1037 | نوشته ‌شده به دست مهسا | ( نظرات )

 خدایا، چون ماهیان که از عمق و وسعت دریا بی خبرند،

 

عظمت عشق تو را نمی شناسم.


فقط میدانم که معبود این دل خسته هستی


و اگر دیده از من برگیری خواهم مرد

 

https://instagram.com/mahsano1372?igshid=v2zkmvj5v04

:: موضوعات مرتبط: سخنان کوتاه , ,
:: برچسب‌ها: خدا , خدایا , متن زیبا درمورد خدا , متن کوتاه , متن کوتاه در مورد خدا , متن زیبا , ,
|
امتیاز مطلب : 18
|
تعداد امتیازدهندگان : 4
|
مجموع امتیاز : 4
راز جاودانگی...
دو شنبه 28 اسفند 1391 ساعت 16:26 | بازدید : 1200 | نوشته ‌شده به دست مهسا | ( نظرات )

انسان نرم و لطیف زاده میشود و هنگام مرگ خشک و سخت میشود،

 


گیاهان هنگامی که سر از خاک بیرون می آورند نرم و لطیف اند

 

و هنگام مرگ خشک و شکننده،

 


پس هر کس که سخت و خشک است مرگش نزدیک است...


و هر کس نرم و لطیف است سرشار از زندگی است...


سخت و خشک میشکند و نرم و لطیف انعطاف پذیر باقی می ماند،


این است راز جاودانگی....

 

https://instagram.com/mahsano1372?igshid=v2zkmvj5v04

:: موضوعات مرتبط: متن زیبا , ,
:: برچسب‌ها: متن , متن زیبا , متن کوتاه , متن زیبای کوتاه , متن کوتاه زیبا , عکس , عکس طبیعت , عکس منظره ,
|
امتیاز مطلب : 20
|
تعداد امتیازدهندگان : 5
|
مجموع امتیاز : 5
داستانک...
دو شنبه 28 اسفند 1391 ساعت 13:3 | بازدید : 1217 | نوشته ‌شده به دست مهسا | ( نظرات )

 

 مردی همسر و سه فرزندش را ترک کرد

 

و در پی روزی خود و خانواده اش راهی سرزمینی دور شد...

 

فرزندانش ......................

https://instagram.com/mahsano1372?igshid=v2zkmvj5v04

:: موضوعات مرتبط: داستانک , ,
:: برچسب‌ها: داستان , داستانک , داستان کوتاه , داستان زیبا , داستانی درمورد زندگی , داستانی در مورد ارزش زندگی , داستانی درباره ی قرآن , قرآن , داستان آموزنده ,
|
امتیاز مطلب : 37
|
تعداد امتیازدهندگان : 10
|
مجموع امتیاز : 10
:: ادامه مطلب ...
پروردگارا..
دو شنبه 28 اسفند 1391 ساعت 12:45 | بازدید : 1094 | نوشته ‌شده به دست مهسا | ( نظرات )

 

 غروب که می شود ؛


آسمان زمستان چه غمگین دل مرا می جوید !

حس گرمی که تمامم را از وجودش گرم کرده بود ... 


می رود و آرام آرام از من دور می شود ... !

آه....

براستی اگر سینه کش های کوه نبود ؛ نه رسیدن به اوج قله لذتی داشت ؛

نه قدم های سرازیری ....


گاهی هم از اوج لذت ، بی خود می شویم و از اوج قله ؛ سقوط!

آه....

پروردگارا تمام حس های گرم بندگانت را از آنان مگیر.....

https://instagram.com/mahsano1372?igshid=v2zkmvj5v04

:: موضوعات مرتبط: متن زیبا , ,
:: برچسب‌ها: متن , متن زیبا , متن کوتاه , متن زیبای کوتاه , متن کوتاه زیبا , عکس , عکس طبیعت , عکس منظره ,
|
امتیاز مطلب : 22
|
تعداد امتیازدهندگان : 6
|
مجموع امتیاز : 6
وقت رسیدن مرگ...
شنبه 26 اسفند 1391 ساعت 11:43 | بازدید : 1084 | نوشته ‌شده به دست مهسا | ( نظرات )

یه بنده خدا نشسته بود داشت تلویزیون میدید که یهو مرگ اومد پیشش ...


مرگ گفت : الان نوبت توئه که ببرمت ...

طرف یه کم آشفته شد و گفت :


داداش اگه راه داره بیخیال ما بشو بذار واسه بعد ...

مرگ : نه اصلا راه نداره.


همه چی طبق برنامست. طبق لیست من الان نوبت توئه ... 

اون مرد گفت :


حداقل بذار یه شربت بیارم خستگیت در بره بعد جونمو بگیر ... 


مرگ قبول کرد و اون مرد رفت شربت بیاره ...


توی شربت 2 تا قرص خواب خیلی قوی ریخت ...


مرگ وقتی شربته رو خورد به خواب عمیقی فرو رفت ...


مرد وقتی مرگ خواب بود لیستو برداشت اسمشو پاک کرد

 

 

و نوشت آخر لیستو منتظر شد تا مرگ بیدار شه ...


مرگ وقتی بیدار شد گفت


: دمت گرم داداش حسابی حال دادی خستگیم در رفت!

 

بخاطر این محبتت منم بیخیال تو میشم و

 

میرم از آخر شروع به جون گرفتن میکنم!


نتیجه اخلاقی :

 

در همه حال منصفانه رفتار کنیم و بی جهت تلاش مذبوحانه نکنیم !

 

https://instagram.com/mahsano1372?igshid=v2zkmvj5v04

:: موضوعات مرتبط: داستانک , ,
:: برچسب‌ها: داستان , داستان آموزنده , داستان زیبا , داستان کوتاه , داستان کوتاه در مورد خدا , داستان زیبا درمورد خدا , داستانی در مورد خدا , در مورد حکمت خدا , داستانی درباره ی زندگی , داستانی درباره ی زندگی منصفانه , داستانی درباره ی مرگ , ,
|
امتیاز مطلب : 23
|
تعداد امتیازدهندگان : 5
|
مجموع امتیاز : 5